رهبری از دیرباز پدیده ای مورد توجه و علاقه ی بسیاری از افراد، سازمان ها و گروه ها بوده است. به طوری که می توانیم بگوییم تمامی مفاهیم روان شناسی اجتماعی به نحوی به رهبری ارتباط پیدا می کند. پژوهش ها در قلمرو روان شناسی اجتماعی نیز نشان می دهد از دیرباز رهبری رکن اساسی شناخته شده است و امروزه رهبری سهم بسزایی در شکست و موفقیت سازمان ها دارد. آمارها نشان می دهند از هر ۱۰۰ موسسه ی بازرگانی که آغاز به کار می کنند ۵۰ درصد در اولین سال دست از کار می کشند و تا پایان سال پنجم تنها یک سوم درصد در حال ادامه ی فعالیت هستند.
تلاش های ابتدایی برای مطالعه ی رهبری، شامل جستجو برای یافتن ویژگی ها و قابلیت های رهبران بوده است، در واقع یافتن آنچه پیروان فاقد آن هستند. قدیمی ترین پژوهش در مطالعه ی رهبری، انجام آزمون های مختلف شخصیتی بوده است که رویکرد تک خصیصه ای نامیده می شود. Bird در سال ۱۹۴۰ در ۲۰ پژوهش ۷۹ ویژگی رهبری مرور و تحلیل کرد. در نهایت فقط چهار ویژگی قابل توجه بود که بیرد آن ها را ویژگی های عمومی رهبری [برون گرایی، شوخ طبعی، ابتکار و هوش] نامید. در رویکردهای بعدی از تک ویژگی ها به خوشه های رفتاری behavior cluster رسیدند، مانند سه خوشه ی رفتاری؛ نیاز شدید به قدرت، نیاز کمتر به وابستگی عاطفی، خود کنترلی قوی.
بررسی علمی مقوله رهبری با دو سوال زیر که نشان دهنده ی دو نظریه ی مقابل هم هستند آغاز شد و ادامه یافت:
– آیا مردان بزرگ تاریخ را می سازند؟ (نظریه ی بزرگمرد)
– تاریخ سازنده ی مردان بزرگ است؟ (نظریه ی روح زمان یا جبراجتماعی)
اما در طول زمان پژوهش ها به سوی الگوهای تعاملی و نفوذ متقابل رهبران و پیروان رفتند. و با نگاهی پویاتر مطرح شد که برای بررسی و درک کامل پدیده ی رهبری باید رهبران و پیروان هر دو در نظر گرفته شوند. این که پیروان، رهبر را چگونه درک می کنند و رفتارشان چگونه می تواند رفتار رهبر را تغییر دهد اهمیت دارد.
امروزه پیوند نزدیکی میان روان شناسی و علوم سازمانی وجود دارد و روان شناسی مثبت گرا در این زمینه بسیار پرنفوذ و کاربردی در حال گسترش است چرا که دامنه ی توانمندی از پژوهش ها، نظریه پردازی ها، ابزارها و مداخلات معتبر در این قلمرو وجود دارد. از آن جا که مثبت گرایی به طور کلی بر بهزیستی افراد تاکید فراوان دارد، در حوزه ی سازمانی نیز به دنبال بهبود کیفیت زندگی کارکنان و ایجاد عملکرد فوق العاده آن ها در سازمان ها است. این جنبش به ایجاد محیط کاری مثبت، بهزیستی و شکوفایی کارکنان و سازمان و در برایند کلی به تغییر عملکرد و پیشرفت چشم گیر فردی و سازمانی منجر می گردد.
رهبری مثبت گرا در این راه نقش بسزایی دارند چرا که رهبران باید با دارا بودن ویژگی های مثبت الگو باشند و باید به عنوان مجری پیاده سازی مثبت گرایی نه تنها از اصول و تکنیک های آن آگاه باشند بلکه توانایی اجرای آن ها را نیز داشته باشند.