راهکارهایی برای بهبود هوش هیجانی در بزرگسالان
از اوایل دهه ی دو هراز میلادی برنامه های زیادی برای بهبود هوش هیجانی در مدرسه و محل کار رواج یافته است. قصد دارم که با ارائه ی راهکارهای مناسب به تک تک مولفه های هوش هیجانی، البته بیشتر با رویکرد متمایل به محیط کار و در جهت موفقیت شغلی بپردازم. از آن جا که دست کم چهل تا پنجاه ساعت در هفته صرف کار کردن می کنیم، کار، فصل قطوری از کتاب زندگی ما را در بر می گیرد، بنابراین تلاش برای پیش برد هوش هیجانی در کار به تمامی ابعاد زندگی ما قابل گسترش است.
در پست قبل به تعریف و بیان دو مدل از هوش هیجانی پرداختم، در این جا قصد دارم طی چندین پست به هر یک از مقیاس ها و مهارت های فردی مطرح شده در مدل هوش هیجانی “بار – آن” بپردازم و برای هر کدام راهکارهایی جهت بهبود و پیش برد ارائه دهم.
در این جا به خودآگاهی هیجانی که جزء مولفه ی درون فردی است می پردازم.
خودبازبینی برای افزایش خودآگاهی هیجانی
خودآگاهی هیجانی (Emotional Self-Awareness) توانایی شما در آگاه بودن و فهم احساس و هیجان خودتان است. با روش خودبازبینی، خودآگاهی هیجانی ما در موقعیت هایی که اندیشه ها و باورداشت های همراه هر هیجان فرا خوانده می شود، افزایش می یابد. برای خود بازبینی ثبت منظم رویدادهایی که سبب تغییر خلق می شوند، لازم است. این روش در روان شناسی مثبت گرا، بازآموزی اسنادی نامیده می شود و بدین صورت است که طبق سه ستون یا ABC همان طور که زیر می بینید باید به ثبت رویدادهای که سبب تغییر خلق شده اند بپردازید:
ستون اول. فعالیتی که به تغییر خلق منجر شد.
ستون دوم. باورهایی که به تغییر خلق منجر شد.
ستون سوم. نتیجه ی تغییر خلق بر روی یک مقیاس ده درجه ای
مرور این یادداشت ها به ما این امکان باارزش را می دهند که دریابیم در بیشتر موارد، باورها و تفسیرهای ما از رویدادهاست که سبب تغییرات منفی در خلق ما می شوند.
در این جا از ثبت رویداد ABC در موقعیت های ناگوار مثال هایی ارائه می شود:
در زندگی شغلی:
A: اتفاق ناخوشایند: مدیرم برخورد سرد و بی تفاوتی در شروع روز کاری با من داشت.
B: باورها: او مدتی است با من رفتار گرم و خوبی ندارد، البته از همان اول هم از من خوشش نمی آمد.
C: تغییر خلق حاصل: برخورد امروز او مرا از احساس شاد (مقیاس ۳) به احساس نسبتا افسرده (مقیاس ۸) برد. (مقیاس ده درجه ای که در آن مقیاس اول “کاملا شاد و سرحال” تا مقیاس ده که “به شدت افسرده” است.)
در زندگی شخصی:
A: اتفاق ناخوشایند: دوستم تلفن نکرد.
B: باورها: او دیگر به دوستی مان علاقه ندارد زیرا من همیشه حوصله سر برم.
C: تغییر خلق حاصل: این اتفاق مرا از احساس خیلی شاد (مقیاس ۲) به احساس خیلی افسرده (مقیاس ۹) برد. (مقیاس ده درجه ای که در آن مقیاس اول “کاملا شاد و سرحال” تا مقیاس ده که “به شدت افسرده” است.)
تسلط بر تحلیل ABC می تواند از جنبه های مختلف، مفید و کاربردی باشد؛ برای نمونه نظارت بر موقعیت هایی که سبب تغییر خلق ما به سمت منفی می شوند کمک می کنند به سبک تفسیر خود از رویدادها بیشتر آگاهی یابیم و سبک تبیینی خود را از بدبینی به خوش بینی تغییر دهیم.
هم چنین برای بهبود خودآگاهی هیجانی باید بر تاثیرگذاری خود بر دیگران توجه و نظارت کنیم بدین معنا که به شناسایی دقیق این که چطور صحبت ها و برخوردهای ما می تواند بر دیگران تاثیرگذار باشد، بپردازیم.
مورد دیگر بسیار بااهمیت، شناسایی دقیق این که چطور هیجان ها و افکار ما بر رفتارهایمان تاثیر می گذارند، می باشد. می توانیم در مرحله ی بعدی تحلیل ABC به این توجه کنیم که کدام هیجان و کدام ذهنیت در ما سبب بروز کدام رفتار خاص می شود.
راهکار بسیار موثر دیگر این که به ارزیابی دقیق فردی بپردازیم؛ یعنی صادقانه نقاط قوت و ضعف خود را بررسی کنیم و به تصویری واقعی از مهارت ها، توانایی ها و ضعف های خود برسیم. دوری از خودپنداره ی واقعی و چسبیدن به خودپنداره ی آرمانی ما را از خودآگاهی و شناخت خود باز می دارد.
پژوهش ها نشان می دهند، رابطه ی مثبتی میان خودسنجی دقیق و پذیرش تغییر در افراد وجود دارد.
در زمینه ی خودشناسی و خودآگاهی کتاب “من به روایت من” از دکتر نیما قربانی را به شما معرفی می کنم.