دو پرسش در مورد پژوهش سازمانی مثبت گرا (POS)

دکتر کیم کامرون Kim S. Cameron که در حال حاضر پروفسور در دانشکده ی بیزنس دانشگاه میشیگان است، تدوین کننده ی استراتژی هایی برای عملکرد فوق العاده در سازمان ها با عنوان “رهبری مثبت گرا” است. کیم کامرون با استفاده از اصول روان شناسی مثبت گرا و پژوهش ها و تجربه ی خود در حوزه ی مدیریت، استراتژی های رهبری مثبت گرا را شناسایی کرده است. ایشان نویسنده ۱۵ کتاب علمی و بیش از ۱۳۰ مقاله علمی است. کتاب رهبری مثبت گرا کامرون به فارسی ترجمه شده است.

در مصاحبه ای که توسط Dr Cam Caldwell از کیم کامرون Kim S. Cameron انجام شده است، به این پرسش که “در درک سازمان ها و رهبری موثر، پژوهش سازمانی مثبت گرا (POS) چگونه از روش های سنتی متمایز می شود؟” این گونه پاسخ داده اند:

جهانی را تصور کنید که تقریبا تمام سازمان ها در آن توسط حرص و آز، خودخواهی، دستکاری، پنهان کاری و تمرکز تک محور بر پیروزی مشخص شوند. ایجاد ثروت، شاخص کلیدی موفقیت است. تصور کنید که اعضای چنین سازمان هایی داری سرشت و ویژگی هایی مانند بی اعتمادی، اضطراب، همیشه به فکر خود بودن، ترس، فرسودگی و احساس مورد سوء استفاده واقع شدن هستند. بسیاری از روابط اجتماعی و تعامل ها با کشمکش، طرح دعوی در دادگاه، شکستن قرارداد، مجازات کیفری و بی احترامی درآمیخته است. هم چنین تصور کنید تحقیقات پژوهشگران در این سازمان ها بر نظریه های حل مسئله، معامله به مثل و عدالت، مدیریت ابهام، غلبه بر مقاومت، دستیابی به سودآوری، و رقابت موفقیت آمیز با دیگران، تاکید دارند.اکنون جهان دیگری را تصور کنید که در آن تقریبا تمام سازمان ها با قدردانی، همکاری، فضیلت، سرزندگی و معنا داری شناخته می شوند. ایجاد فراوانی ، رفاه و بهزیستی انسان، شاخص کلیدی موفقیت است. تصور کنید که اعضای چنین سازمان هایی داری سرشت و ویژگی هایی مانند اعتماد، انعطاف پذیری، خردمندی، فروتنی، سطح بالایی از انرژی مثبت هستند. روابط اجتماعی و تعاملات با شفقت، وفاداری، صداقت، احترام و بخشش عجین هستند.. توجه ویژه به آن چیزی داده می شود که به زندگی ارزش و معنای زیستن می بخشد. تحقیقات پژوهشگران در این سازمان ها بر نظریه های برتری، تعالی، تغییر مثبت ( یا انحراف به سمت مثبت)، عملکرد فوق العاده و شکوفایی تاکید دارند.

رابرت کین Robert E. Quinn که در حال حاضر پروفسور در دانشکده ی بیزنس دانشگاه میشیگان است، او یکی از بنیانگذاران مرکز سازمان های مثبت گراست. ماموریت زندگی رابرت کین، الهام بخش تغییرات مثبت است. او ۱۸ کتاب منتشر کرده است که در بین آن ها کتاب Deep Change در سراسر دنیا شناخته شده است. آخرین کتاب او The Positive Organization است که درباره ی شکستن فرهنگ ها، محدودیت ها و اعتقادات متعارف است.

در مصاحبه ای که توسط Dr Cam Caldwell از رابرت کین Robert E. Quinn انجام شده است، به این پرسش که “در محیط شدیدا رقابتی جهانی امروز، روش های رهبری پژوهش سازمانی مثبت گرا (POS) در مقایسه با مدل های دیگر رهبری برای بهبود عملکرد سازمان چگونه عمل می کند؟” این گونه پاسخ داده اند:

اگر شما به فرضیه های معمول و متداول در علوم اجتماعی نگاه کنید، آن ها اغلب تمایل به داشتن فرض هایی درباره ی محدودیت های عملکرد سازمانی دارند. در این نگرش متداول، تعصب در جهت عملکرد متوسط، در حد گرایش مرکزی ​​است. پژوهش سازمانی مثبت گرا (POS)، در ارتباط با سوالات علمی مطرح می شود و تمرکز آن بر روی عملکرد برجسته، در حد انتهای سمت راست منحنی توزیع است. در واقع این است “آن چه بهترین است” و “آن چه یک فرد یا سازمان در بهترین حالت به آن شبیه است “. پژوهش سازمانی مثبت گرا (POS) اساسا توجه خود را از آن چه که عادی است به آن چه فوق العاده است، جلب می کند. هنگامی که ما از مردم می خواهیم فهرستی از رفتارهای عادی را لیست کرده و آن ها را با لیستی از رفتارهای فوق العاده مقایسه کنند، لیست دوم را با یک نظم اجتماعی متفاوت برخوردار از سطح بالایی از همکاری، دستاورد و موفقیت توصیف می کنند. فرضیه های معمول ما را از دستیابی به برترین ها دور می کنند. به عنوان نمونه خیلی از رهبران و مدیران، کارکنان خود را به چشم کودکان نیازمند کنترل می بینند و سیستم ها ی سازمان خود را بر پایه ی تمرکز بر کنترل می سازند. کارکنان معمولا به این شیوه با رویکردی منفی پاسخ می دهند که نتیجه این فرایند عملکرد متوسط و نه به اندازه ی لازم موفقیت آمیز است. هم چهارچوب متداول و معمول، هم چهار چوب پژوهش سازمانی مثبت گرا (POS)، هر دو واقعیت را توصیف می کنند، اما چهارچوب متداول و معمول انحصاری است و چهار چوب پژوهش سازمانی مثبت گرا (POS) فراگیر است. پژوهش سازمانی مثبت گرا (POS)، بر شناخت واقعیت ها تاکید می کند اما به دنبال نتایج فوق العاده است. مانند یک عینک که یک لنز آن بر محدودیت ها و مشکلات تمرکز می کند و لنز دیگر بر فرصت ها. هر دو واقعی هستند. یک رهبر موثر می تواند واقعیت محدودیت ها و واقعیت احتمال ها را ببیند. آن ها می توانند توجه خود را به مسیری که ما در حال رفتن هستیم متمرکز کنند و در عین حال به محدودیت ها توجه دارند و می توانند چیزهای به ظاهر متفاوت را یکپارچه کنند. این توانایی ها در قلب چرایی این است که قدرت زیادی در شیوه ی رهبری با نگرش مثبت وجود دارد.

دیدگاهتان را بنویسید