ظرف خالی نیاز مثل مثانه ی خیلی پر عمل می کند و به جایی می رسد که کجا، به چه صورت و هیچ چیز دیگر برایش مهم نیست. وقتی در برنامه ریزی های خود، در روابط خود، در شغل، وظایف و تعهدات خود … ناگهان زیر همه چیز می زنید یعنی مدت هاست که یک یا چند نیاز اساسی خود را نادیده گرفته اید. وقتی کلافه و سردرگم هستید و نمی دانید چرا با وجود این که در ظاهر زندگی تان تقریبا بیشتر امور سر جایش هست و طبق روال، اما حال خوبی ندارید…، ظرف نیاز خالی شده ای دارید که آن را نادیده گرفته اید… برای نمونه فردی را در نظر بگیرید که بدون در نظر گرفتن میزان قابل توجه نیازش به آزادی وتفریح، برنامه ریزی می کند که برای کنکور روزی دوازده ساعت مطالعه کند و نهایت پس از یک ماه زیر همه چیز می زند و دچار استرس، احساس ضعف، ناامیدی و … می شود.ظرف خالی نیاز مثل مثانه ی خیلی پر عمل می کند و به جایی می رسد که کجا، به چه صورت و هیچ چیز دیگر برایش مهم نیست. وقتی در برنامه ریزی های خود، در روابط خود، در شغل، وظایف و تعهدات خود … ناگهان زیر همه چیز می زنید یعنی مدت هاست که یک یا چند نیاز اساسی خود را نادیده گرفته اید. وقتی کلافه و سردرگم هستید و نمی دانید چرا با وجود این که در ظاهر زندگی تان تقریبا بیشتر امور سر جایش هست و طبق روال، اما حال خوبی ندارید…، ظرف نیاز خالی شده ای دارید که آن را نادیده گرفته اید… برای نمونه فردی را در نظر بگیرید که بدون در نظر گرفتن میزان قابل توجه نیازش به آزادی وتفریح، برنامه ریزی می کند که برای کنکور روزی دوازده ساعت مطالعه کند و نهایت پس از یک ماه زیر همه چیز می زند و دچار استرس، احساس ضعف، ناامیدی و … می شود.بدون خودشناسی و آگاهی از میزان هر یک از نیازهای اساسی خود و مدیریت درست آن ها، هر گونه تصمیم گیری، انتخاب، برنامه ریزی، هدف گذاری محکوم به شکست است. ویلیام گلاسر در «نظریه انتخاب» پنج نیاز اساسی (همان طور که در تصویر می بینید) را که به سلسله مراتب نیازها مزلو نزدیک است، اما با برخی از پیچ و تاب های جالب و این تفاوت که گلاسر الویت نیازها را از فردی به فرد دیگر متفاوت در نظر می گیرد و شکل سلسله مراتبی و هرمی مزلو را نمی پذیرد. در ادامه به معرفی این نیازها می پردازیم:

• بقا و زنده ماندن

بقا پایداری در انجام هر کاری است که بقای فرد را تضمین می کند و فراتر از آن دستیابی به امنیت است و جنبه ی دیگر آن بر پایه ی لذت جنسی  است. پس بقا و زنده ماندن نیازهای اولیه و فیزیولوژیکی ما را شامل می شود. هر آن چه مربوط به سلامت و امنیت مالی، شغلی و جانی است در نیاز به بقا قرار می‌گیرد، از جمله ‏اهمیت به سلامتی و اجتناب از بیماری، ورزش کردن، رعایت رژیم غذایی، نوشیدن آب، حفظ تناسب اندام، داشتن سرپناه، شغل و درآمد ثابت، دوری از ریسک و … .

• عشق و احساس تعلق

ژن های عشق و احساس تعلق در آدمی خواستار آنند که عشق ورزیدن را در تمام طول عمر خود حفظ کند. عشق نیازی است که در ارتباط با دیگران ماهیت می یابد. عشق و رابطه ی عاطفی با خانواده یا نزدیک‌ترین شخص به آدمی که همراه با بار جنسی است، احساس پذیرفته شدن توسط همسالان، احساس تعلق و محبت در تعاملات اجتماعی با دیگران است. این نیاز است که در افراد میل به انجام دادن کاری برای همدیگر و یا نیاز به بودن در کنار یکدیگر و به طور کلی صمیمت هیجانی را سبب می شود. عشق همراه با رابطه ی جنسی ناکام کننده ترین بخش در این نیاز است.

• قدرت

نیاز به قدرت برای قدرت خاص نوع انسان است، پرخاشگری و جنگندی در حیوانات برای حفظ بقاست نه کسب قدرت، پس انسان تنها گونه ی قدرت طلب و قدرت مدار است. قدرت نیاز به پیشرفت، شایستگی و ارزشمندی است. نیاز به داشتن دستاورد و در حال رشد و پیشرفت بودن است که آدمی را تکاپو و تلاشگری وا می‌دارد. معنای قدرت و پیشرفت برای افراد متفاوت است و شیوه ی بروز این نیاز در همه ی افراد یکسان نیست، در برخی به شکل حرص قدرت، در دسته ای دیگر در قالب اشتیاق به کسب دانش، در گروهی به صورت میل زیاد به پول و ثروتمندی … بروز می یابد، هم چنین تحت کنترل گرفتن امور، حرف خود را به کرسی نشاندن، دستور دادن، نظارت بر انجام کارها، زدن حرف آخرو … همگی از مصادیق نیاز به قدرت هستند. قدرت به خودی خود نه خوب است و نه بد، خوب یا بد بودن آن به چگونگی تعریف ، کسب و استفاده از آن بستگی دارد. نیاز به قدرت آدمی را به سمت خواسته‌ها و نیازها می‌برد، نیاز بالا به قدرت با پیگیری و رسیدن به اهداف هماهنگ است. نیاز به قدرت، تمایل به پیروی شدن و نیاز به کنترل کردن دیگران را نیز شامل می شود.معلمان، ورزشکاران حرفه ای، پزشکان نجات دهنده ی جان انسان، افراد خیر و یاری رسان به دیگران … مثال هایی از افرادی هستند که ارضای نیاز به قدرت خود را با کمک به دیگران و دست کم نرساندن ضرری به دیگران هم سو کرده اند.

• آزادی

آزادی یک نیاز تکاملی است که می گوید با دیگران طوری رفتار کن که دوست داری با خودت رفتار شود که نشان دهنده ی تعادل و توازن مورد نظر فرد است. آزادی در واقع نیاز به استقلال و خودمختاری است که مانند سایر نیازها در افراد مختلف به میزان های مختلف وجود دارد. این نیاز در افراد به صورت تمایل به داشتن استقلال رای و انتخاب آزادانه است. نیاز به نشر باورها، رهبری و مدیریت را نیز شامل می شود. کنترل بیرونی که فرزند قدرت است، دشمن آزادی است.

• تفریح

تفریح و سرگرمی همان طور که مشخص است، هر فعالیت غیرجدی لذت بخش را شامل می شود. تفریح و نشاط پاداشی ژنتیکی برای یادگیری است. روزی که آدمی بازی کردن را کنار بگذارد، یادگیری و آموختن نیز متوقف می شود. بهترین نشانه ی تفریح و نشاط، خنده است. خنده و یادگیری شالوده ی روابط بلند مدت موفقیت آمیز نیز هست.

به جز بقا که به میزان زیادی وابسته به فیزیولوژی ماست، از نظر ژنتیکی این گونه برنامه ریزی شده ایم تا برای برطرف کردن چهار نیاز روان شناختی عشق و احساس تعلق، قدرت و پیشرفت، آزادی و تفریح، تلاش کنیم.تمامی رفتارهای ها در آن لحظه که دست به انتخاب می زنیم بهترین انتخاب ما در همان لحظه اند برای برطرف سازی یک یا چند نیاز از نیازهای اساسی و بنیادین ما.

شناخت نیازهای خود و آگاهی از شدت هر یک از آن ها مولفه ای اصلی در دستیابی به موفقیت در همه ی جنبه های زندگی است. اگر در شناخت نیازها و در واقع دلیل رفتارهای خود، تشخیص علت سردرگمی ها و حال ناخوب خود قوی نیستید و در مدیریت نیازها و انگیزه های درونی خود در جهت پیشرفت و رضایت از زندگی، دچار مشکل هستید بهتر است از یک روان شناس کمک بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید