کتاب سبک ها و مهارت های ارتباطی دکتر نیما قربانی
بخش دوم.
این پرسش ها راهنمای بازبینی شیوه ی هر یک از ما در برقراری ارتباط با دیگران است و درک عمیق تر مولفه های یک ارتباط یاری بخش را امکان پذیر می سازد.
- آیا من توسط فرد مقابل شخصی قابل اعتماد و با ثبات دیده می شوم؟
صداقت زیربنای شکل گیری اعتماد در روابط است. فردی صادق است که در لحظه های ارتباطی با دیگران حضوری هماهنگ دارد (هماهنگی زبان بدن، گفتار و لحن). مبنای قابل اعتماد بودن پایداری یا انعطاف ناپذیری دیدگاه ها نیست بلکه هماهنگی میان رفتار آشکار و رفتار درونی است.
- آیا من می توانم نگرش های مثبت و منفی دیگران را در وجودم حس کنم؟
این پرسش در واقع به شجاعت ما در رویارویی با خود مربوط است. اگر نظر شما درباره ی رفتار خودتان با نظر دیگران در باره ی رفتار شما در تعرض زیادی باشد به این معنی است که پاسخ شما به این پرسش منفی است. ناتوانی از آگاهی به احساسات منفی خود به دیگران تا حدودی قابل درک است اما در مورد احساسات مثبت به دیگران این گونه نیست. ما گاهی جرات دیدن احساسات مثبت خود به دیگران را نداریم زیرا احساس مثبت داشتن به برخی افراد و یا در برخی مواقع ممکن است در تضاد با باورهای شخصی ما قرار گیرد یا این که از آن بترسیم. جملاتی هم چون “زیاد هم ازش تشکر نکن پررو میشه” بیشتر بازتابی از ناتوانی فرد در شناخت و ابراز نظر و احساس مثبت به دیگران است تا یک واقعیت عینی. بیشتر اوقات از پیامد ابراز احساسات خود به دیگران می ترسیم، از این رو بین خود و دیگران فاصله ی احساسی ایجاد می کنیم و این فاصله ارتباط را به ارتباط های کلیشه ای و حرفه ای تبدیل می کند. چنین بر چسب هایی به رابطه گاهی در جهت فرار از برقراری ارتباط انسانی، تماس و شناخت متقابل افکار و احساسات دو شخص مورد استفاده قرار می گیرد.
- آیا می توانم خودم را بدون تضاد و ابهام آشکارا به دیگری نشان دهم؟
هنگامی که نسبت به فردی نظر منفی داریم و آن را آگاهانه تجربه نمی کنیم، پیام های ما متناقض می شوند که این سبب گیج شدن فرد مقابل و در پی آن بی اعتمادی او می گردد.
اگر شما بتوانید ارتباط روشنی با درون خود برقرار کنید یعنی ارتباطی که در آن نسبت به افکار و احساسات خود آگاهی روشن داشته باشید آن گاه به احتمال قوی می توانید چنین ارتباطی را با فرد مقابل نیز داشته باشید.
پاسخ منفی به این پرسش نشان دهنده ی سلطه گری ای کم رویی است.
- آیا من آن قدر قوی هستم که استقلال عاطفی و احساسی خود را از دیگران حفظ کنم؟
به عبارتی دیگر آیا شما اختیار احساسات خود را دارید یا برده و اسیر آن ها هستید؟ آیا این قدر قوی هستم که در ارتباط با دیگران از افسردگی و ناامیدی دیگران غمگین نشوم یا از ترسیدن آن ها وحشت نکنم؟ برخی افراد غرق در مشکل نزدیکان و اطرافیان خود می شوند و فردیت و زندگی خود را از یاد می برند. این غرق شدن در مشکلات دیگران مصداقی از خودآزاری است که در نهایت به دگرآزاری منجر می شود.
- آیا این استقلال احساسی و عاطفی را به دیگران نیز روا می دارم؟
این که چه قدر به دیگران این حق را می دهیم که استقلال عاطفی و احساسی خود را نسبت به ما حفظ کنند.
برای مثال این که فرد مقابل حتما باید نصیحت و توصیه ی من را که بیشتر از او می فهمم بپذیرد مصداقی از روا نداشتن استقلال دیگران است.
- افراد سلطه گر و پرخاشگر معمولا به این پرسش پاسخ منفی می دهند.
- آیا من می توانم دنیا را از چشم فرد مقابل ببینم و از گوش او بشنوم؟
با وجود این که ممکن است برخی افکار و دیدگاه های فرد مقابل از نظر من درست نباشد، آیا می توانم برای لحظه ای درست و نادرست را کنار بگذارم و خود را جای فرد مقابل حس کنم و از چشم او جهان را ببینم؟ درک کردن گاهی ممکن است منجر به شناختی فراتر از آن چه فرد مقابل نسبت به خود دارد بشود یعنی درک کردن افکار و احساساتی که خود فرد به وضوح آن ها را درک نکرده است.
- آیا می توانم به فرد مقابل رها از هر فکر و رفتاری که دارد، احترام بگذارم؟
داشتن این قدرت که در حالی که با فرد مقابل مخالف هستم و این که از او خطایی سر زده است نگرش احترام آمیز خود را به او حفظ کنم.
- پاسخ مثبت به پرسش های شش و هفت قاطعیت را نشان می دهد که در توانایی برقراری ارتباط سازنده نقش بسیار با اهمیتی دارد.
- آیا من می توانم در ارتباط هایم به گونه ای رفتار کنم که به عنوان یک تهدید درک نشوم؟
با خود صادق باشید آیا از این که دیگران از شما بترسند لذت می برید و احساس اقتدار می کنید؟ آیا دیگران در برابر شما دچار نگرانی می شوند و به واکنش شما نسبت به اعمالشان تردید دارند؟
- آیا من می توانم فرد مقابل را از ترس ناشی از تایید نشدن رفتارش و آدم بد جلوه کردن رها سازم؟
آیا نسبت به ایجاد ترس و حس بد بودن در دیگران دغدغه دارید؟
- پاسخ های منفی به پرسش های هشت و نه از علاوئم اصلی پرخاشگری است.
- آیا می توانم فرد مقابل را شخصی در حال تغییر ببینم و اسیر برداشت های خود از گذشته ی او نباشم؟
آیا می دانم که تغییر مدام همراه انسان است یا همیشه اطرافیانم را با یک چشم می بینم و تصویری ایستا و دسته بندی شده و غیرقابل تغییر از آن ها دارم؟
این پرسش ها برای تامل و آگاهی از شیوه ی ارتباطی ما با دیگران بسیار مفید هستند که می توانیم از نظر افرادی که با ما صمیمی هستند نیز بهره بگیریم.
درک و تامل در این پرسش ها زیر بنای یادگیری برقراری ارتباطات یاری بخش است که در بخش سوم به مفهوم ارتباط یاری بخش و مولفه های آن می پردازیم.