عناصر لازم برای یک برنامه انگیزشی موفق سازمانی

در تدوین یک برنامه ی انگیزش برای کارکنان یک سازمان/شرکت عناصری وجود دارند که توجه به آن ها و به کارگیری آن ها برای موفقیت آن برنامه لازم و ضروری است.

یک. اصول کلی انگیزش کارکنان

شناخت و آگاهی از حقایق موجود و انگیزه های بالقوه ای که در زمینه انگیزش کارکنان وجود دارد. در پژوهش ها مشخص شده است رویکردهای ساده ای وجود دارند که می توانند موثرترین راهبردهای انگیزش کارکنان را فراهم کنند. برای مثال دریافت تبریک یا تحسین فردی که کاری را خوب انجام داده است به صورت شخصی توسط مدیر و یا دریافت پیام های مثبت و انگیزه دهنده ی کتبی از طرف مدیر.
در این جا به برخی از این اصول اشاره می کنیم:
شناخت کارکنان. پرسش در مورد ارزش ها و انگیزه های آن ها. همراهی با کارکنان در دستیابی به اهداف شغلی آن ها در کار. آگاهی از اهداف شخصی آن ها در کارراهه خود و تا جایی که امکان دارد همسو کردن اهداف شخص با اهداف سازمان.
ارائه بازخورد یا فیدبک به کارکنان. تحسین در میان سایرین و انتقاد به صورت شخصی و پنهان از دیگران و نشان دادن احترام به آن ها و نشان دادن آگاه بودن از نوع عملکرد و نتیجه گیری آن ها.
آموزش کارکنان. آگاه ساختن کارکنان از کار و کسب سازمان و کمک به یادگیری منجر به ارزشمندی آن ها می شود.
دادن احساس ارزشمندی به کارکنان. با ارائه ی تصویر کلی از کار و کسب سازمان و مسیر پیشروی به سمت اهداف و چشم انداز آن به کارکنان کمک شود تا نقش موثر خود را در دستیابی به اهداف سازمان ببینند.
دادن پاداش های دو سر سود به کارکنان. بهتر است پاداش به کارکنان به صورتی باشد که برای دو طرف سود داشته باشد مانند ارائه دوره های آموزش های کاربردی و ضروری.

دو. مشارکت کارکنان

 مشارکت کارکنان برای بیشتر در جریان قرار دادن آن ها در مورد مسائل استراتژیک، موفقیت ها و چالش های سازمان، با این هدف که کارکنان بتوانند زاویه دید خود را نسبت به سازمان گسترش دهند و در واقع متوجه باشند کاری که آن ها انجام می دهند چگونه سازمان را در چشم انداز و اهدافش پشتبانی می کند.

سه. سواد تجاری

آموزش دادن و آگاهی دادن به کارکنان در زمینه مسائل پایه ای مدل کار و کسب سازمان سبب می شود آن ها نگاهی مانند یک شریک استراتژیک پیدا کنند و این امر سبب افزایش اعتماد، بهبود روابط، معقول تر شدن توقعات و همراهی بیشتر آن ها در چالش های اقتصادی و سایر بحران ها می شود.

چهار. ارزش ها و دیدگاه

به اشتراک گذاشتن ارزش ها و دیدگاه ها و یافتن مشترکات با هدف برقرار شدن پیوند میان ارزش ها و دیدگاه ها از فرد به تیم و سپس بین تیم های مختلف و کل اعضای سازمان. به عبارت دیگر فراهم کردن شرایطی که افراد بتوانند اهداف و ارزش های خود را در محیط کار دنبال کنند.
نکته ی مهمی که در این مقوله باید به آن توجه شود این است که منظور از ارزش ها در این جا ارزش هایی نیست که مربوط به یک نسل در یک دوره زمانی خاص هست، بلکه منظور ارزش هایی است که: آزادانه با مطالعه، تفکر و قیاس در طول زمان و با تلاش کسب شده اند و این ارزش ها می توانند بر اثر یادگیری ها و تجربه های تازه تغییر کنند.
پنج. تعادل میان زندگی شغلی و زندگی شخصی

برقراری تعادل میان دو بخش زندگی کارکنان یعنی شغلی و غیرآن، برای مثال سختگیری های غیرضروری در مورد مرخصی، ساعات کاری شناور، ایجاد فضای کاری دوستانه و صمیمی، توجه به سلامت جسمی و روحی کارکنان با راهکارهایی مانند قرار دادن امکانات ورزشی در برنامه رفاهی و ایجاد فضایی آرامبخش و ساکت در محیط کار که فرد بتواند برای تجدید نیرو و با نشاط شدن به آن جا مراجعه کند، اهمیت به زندگی خانوادگی کارکنان در برنامه های رفاهی به ویژه در مورد فرزندان آن ها، دادن مهلت به کارکنان برای پرداختن به ایده ها و الویت های خود در کار و …

دیدگاهتان را بنویسید