پیش فرض ذهنی ویران گر

هر روزه، ما چه در خود، چه در اطرافیان و نزدیکان و حتی در مطالب به اشتراک گذاری شده در شبکه های مجازی با مواردی هم چون ابراز انواع مختلفی از نارضایتی، نق زدن، غرغر کردن، بهانه جویی، ابراز خستگی و کلافگی … روبه رو می شویم. مجموعه ی این گونه رفتارها می تواند ریشه در پیش فرض ذهنی شایعی در میان ما داشته باشد. این پیش فرض ذهنی به ما می گوید که ما در مسیر هر روزمان در زندگی همواره باید در حال انجام کارها و فعالیت هایی باشیم که به آن ها علاقه داریم و از انجام آن ها لذت می بریم به بیانی گویا تر بدون آن که آب در دلمان تکانی بخورد، کیف کنیم! این پیش فرض های غیر منطقی ما را به گمراهی می کشانند و از یاد می بریم که در راه دستیابی به هر هدفی حتی با وجود میزان علاقه و انگیزش بالا، ممکن است در طول مسیر با انجام کارها و قرار گرفتن در موقعیت هایی مواجه شویم که مورد علاقه ی ما نیستند. در مسیر موفقیت، بهزیستی و رسیدن به اهداف قرار نیست مدام به ما خوش بگذرد! که اگر این گونه بود سختی، چالش و پشتکار بی معنا بود و همه به هر چه می خواستند می رسیدند آن هم با حفظ وضعیت بر وفق مراد دائمی!
پدیده ی تنبلی اجتماعی و راحت طلبی در جامعه ی ما نیز ممکن است بیش از هر چیزی ریشه در این گونه پیش فرض های ذهنی ما داشته باشد، چرا که سبب پایین آمدن میزان تحمل، پرتوقعی و بازداری از ادامه دادن در ما می شود. آگاهی داشتن از این گونه پیش فرض های ذهنی مطرح شده به تنهایی قدرت غلبه به ما نمی دهد، چرا که قدرت زیاد عوامل ذاتی و تمایلات فیزیولوژیکی ما در پشت آن ها قابل انکار نیست و از سویی بسیاری از عادت های فرهنگی و ویژگی های اجتماعی ما آن ها را تغذیه می کنند. عدم توانایی در مقاومت سبب عدم آزادی ما در هدایت انرژی روانی مان می شود.
با خودشناسی یا به بیان علمی تر کنترل یافتن بر هشیاری می توانیم غیر غریزی و خارج از دستورالعمل های ژنتیکی و عادت های نهادینه شده عمل کنیم. نه تنها آگاهی، حتی دانستن این که باید چه کاری انجام دهیم کافی نیست، باید همواره به صورت عملی تمرین و تلاش کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید