محیط و انگیزه ها در تغییر رفتار

خلاصه کتاب خلق رفتارهای ماندگار نوشته مارشال گلداسمیث(بخش دوم)

محیط

اغلب ما بدون آگاهی از این که محیط چگونه رفتارمان را شکل می دهد زندگی را سپری می کنیم. مثلا زمانی که دچار خشم ترافیک می شویم، در محیطی پر از ناشکیبایی، رقابت جویی و خصومت قرار گرفته ایم که رفتارمان را تغییر می دهد. حتی زمانی که به محیطمان آگاهیم و از بودن در آن استقبال می کنیم، قربانی قدرت بی رحمانه ی آن می شویم.

برخی محیط ها دقیقا طوری طراحی شده اند که ما را وامی دارند برخلاف منافع خود عمل کنیم. درست همان اتفاقی است که هنگام ولخرجی کردن در مراکز خرید خیلی گران قیمت رخ می دهد. ما خود انتخاب کرده ایم در محیطی قرار بگیریم که، براساس تجربه ی قبلی، میل شدیدی در ما بر می انگیزد که چیزی را بخریم که نه نیاز داریم و نه می خواهیم.

محیط ما ماشین برانگیزنده ی سرسختی است. اگر ما محیط خود را نیافرینیم و کنترل نکنیم، او این کار را با ما خواهد کرد و نتیجه حاصل ما را به فردی بدل خواهد کرد که به رسمیت نمی شناسیم.

شناسایی انگیزه ها

بازخورد گرفتن و دادن نخستین گام در هوشمندتر شدن و توجه بیشتر به ارتباط بین محیط و رفتار ماست. بازخورد به ما می آموزد که محیط را ساز و کاری برانگیزنده بدانیم. بعضی موارد بازخورد خودش انگیزه است. هر حلقه بازخورد در برگیرنده ی چهار مرحله است: دلیل یا نشانه، ارتباط، پیامد و اقدام. با شناخت این مراحل راحت می فهمیم که چرا نمایشگر سرعت خودرو با استفاده از حلقه بازخورد این قدر خوب عمل می کند. راننده داده های مربوط به سرعت خود را بی درنگ می گیرد (نشانه). اطلاعات گرفته شده توجه او را جلب می کند، زیرا این اطلاعات در ارتباط با حداکثر سرعت اعلام شده نشان می دهد که آیا او از قانون پیروی می کند یا در حال نقض آن است (ارتباط). راننده با آگاه شدن از سرعت غیر مجازش، از ترس جریمه یا صدمه زدن به دیگران (پیامد)، سرعت را کم می کند (اقدام).

این گونه است که بازخورد، در نهایت، انگیزنده رفتار دلخواه می شود. هنگامی که شالوده حلقه ی بازخورد را به مراحل چهارگانه اش می شکنیم، دنیا هرگز به شکل سابقش به نظر نمی رسد. ناگهان می فهمیم که رفتار خوب ما تصادفی نیست. منطقی پشت سر آن است. از الگویی پیروی می کند. معقول است. تحت کنترل ماست. چیزی است که می توانیم تکرار کنیم.

بیایید برای مقاصد خودمان روی حلقه بازخوردی که محیط ما و رفتار ما ایجاد کرده اند تمرکز کنیم. محیط ما به سان انگیزه این پتانسیل را دارد که شبیه به حلقه بازخورد عمل کند.

چه می شود اگر بتوانیم محیطمان را به گونه ای کنترل کنیم که مطلوب ترین رفتارمان را برانگیزد –همانند یک حلقه ی بازخورد خوش ساخت؟

برای دستیابی به این محیط، ابتدا باید واژه انگیزه را روشن تعریف کنیم:

انگیزه ی رفتاری به هر گونه محرکی گفته می شود که در رفتار ما اثر می گذارد.

درون این تعریف چند نکته متمایز هست که درک ما را از نحوه تاثیرگذاری انگیزه ها در رفتار بهبود می بخشد.

  1. انگیزه رفتاری می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد.

انگیزه های مستقیم محرک هایی اند که بی درنگ و آشکارا، بدون واسط بین رویداد برانگیزنده و واکنش شما، در رفتار اثر می گذارند. انگیزه های غیرمستقیم، پیش از اثرگذاری در رفتار، مسیر پیچ دارتری را طی می کنند.

  1. انگیزه می تواند درونی یا بیرونی باشد.

انگیزه های بیرونی از محیط می آیند و حواس پنج گانه و ذهن ما را درگیر می کنند. انگیزه های درونی از افکار و احساساتی بر می آیند که با هیچ گونه محرک بیرونی ارتباط ندارند.

  1. انگیزه می تواند آگاهانه یا ناخودآگاه باشد.

انگیزه های آگاهانه نیازمند آگاهی اند. شما می دانید چرا وقتی ظرف داغی را لمس می کنید انگشتتان را پس می کشید. انگیزه های ناخودآگاه رفتار شما را ورای آگاهی تان شکل می دهند.

  1. انگیزه می تواند قابل انتظار یا غیرقابل انتظار باشد.

انگیزه های قابل انتظار را به سرعت تشخیص می دهیم. برای نمونه می دانیم زبان اهانت آمیز ما خشم مردم را برمی انگیزد پس پرهیز می کنیم. انگیزه های غیرقابل انتظار ما را غافل گیر می کنند و در نتیجه باعث رفتارهای نامانوس می شوند. مثلا وقتی حادثه ای یا بیماری اتفاق می افتد و سبب میل شدید به تغییری می شود که قبل از آن اصلا کوچکترین اثری از آن وجود نداشته است.

  1. انگیزه می تواند دلگرم کننده یا دلسرد کننده باشد.

انگیزه های دلگرم کننده ما را وا می دارند که آن چه را انجام می دهیم حفظ کنیم، گسترش دهیم. آن ها تقویت کننده اند. انگیزه های دلسرد کننده ما را وادار می کنند آن چه انجام می دهیم را ادامه ندهیم یا از شدتش بکاهیم.

  1. انگیزه می تواند مولد یا نامولد باشد.

انگیزه های مولد ما را به سوی تبدیل شدن به آدم دلخواهمان می کشند. ولی انگیزه های نامولد ما را از آن مسیر منحرف می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید