-
فداکاری، عشق ورزی و تعهد مادام العمر برای جست و جوی تعالی. این شیوه خوبی برای انجام هر کاری است که قلبتان را به سمت خود می کشاند و شما را به وجد می آورد.
-
ما باید برای یافتن خوشی ها ریسک کنیم، باید سرسختی لازم برای پذیرش خوشحالی، در کوره بی رحمانه این جهان را داشته باشیم.
-
شجاعت، خلاقیت، ترس و جادوی بزرگ
-
آیا شجاعت پدیدار کردن گنجینه های نهفته درونت را داری؟
جهان آفرینش، جواهرات عجیبی درون همه ما مخفی می کند و سپس عقب می ایستد تا ببیند آیا می توانیم آن ها را پیدا کنیم! تلاش برای کشف آن جواهرات به معنای زندگی خلاقانه است.
آن چه در وهله اول، زندگی روزمره و عادی را از زندگی شگفت انگیز متمایز می کند، شجاعت برای ادامه جست و جو است. نتیجه غالبا شگفت انگیز این جست و جو را جادوی بزرگ می نامیم.
منظور از زندگی خلاقانه این است که کنجکاوی هدایت کننده آن باشد نه ترس! زندگی خلاقانه مسیر افراد شجاع است. وقتی شجاعت می میرد خلاقیت نیز همراه آن می میرد. ترس گورستان متروکه ای است که رویاهای ما در آفتاب داغ آن خشک می شوند. شجاعت معنای انجام دادن کاری است که از آن ترس دارید. اگر ترس ها و محدودیت هایتان را توجیه کنید، آن ها همیشه با شما خواهند بود.
خلاقیت همیشه ترس را تحریک می کند چون از شما می خواهد وارد قلمروی نتایج نامعلوم شوید و ترس از نتیجه نامعلوم نفرت دارد. ترس و خلاقیت مانند دوقلوهای به هم چسبیده اند اگر ترس در کنار خلاقیت راه نرود خلاقیت حتی نمی تواند یک گام بردارد. برای همین باید مراقب نحوه کنترل ترسمان باشیم چرا که متوجه شده ام هنگامی که افراد سعی در نابود کردن ترسشان دارند ناخواسته خلاقیتشان را در این جریان می کشند.
بنابراین سعی نمی کنم تا ترسم را نابود کنم. علیه ترسم وارد جنگ نمی شوم، در عوض فضای مناسبی برای آن ایجاد می کنم، فضای وسیع و هر روز به ترسم اجازه می دهم که زندگی کند، نفس بکشد، پاهایش را راحت دراز کند. هرچه کمتر با ترسم بجنگم او هم کمتر می جنگد. اگر من استراحت کنم ترسم هم استراحت می کند. ترس را صمیمانه دعوت می کنم تا به هر جایی که می روم همراه من بیاید حتی درست قبل انجام هر پروژه یا اقدام بزرگی یک سخنرانی خوشامدگویی برایش ایراد می کنم. مثل این:
ترس عزیز
من و خلاقیت در آستانه شروع سفری زمینی هستیم. درک می کنم که تو هم مثل همیشه به ما ملحق خواهی شد. تو باور داری که نقش مهمی در زندگی من داری و وظیفه ات این است که هر گاه من می خواهم کار جالبی انجام دهم، وحشت بزرگی را القا کنی. تو کارت را عالی انجام می دهی. اگر احساس می کنی باید ادامه دهی با تمام وجودت ادامه بده. اما من نیز به کارم که سخت کوشی و متمرکز ماندن در این سفر است خواهم پرداخت. خلاقیت نیز کار خودش را که محرک و الهام بخش بودن است انجام خواهد داد. این مسئله را درک کن که فقط من و خلاقیت در طی این سفر تصمیم خواهیم گرفت. تو را به عنوان عضوی از خانواده به رسمیت می شناسم و به تو احترام می گذارم. بنابراین هرگز تو را حذف نخواهیم کرد اما از پیشنهادات تو پیروی نخواهیم کرد.
حمل ترس همراه خود در سفر جاده ای بزرگ و بلند پروازانه ای که در پیش گرفته اید آسان و راحت نیست. اما همیشه ارزشش را دارد به این دلیل که اگر یاد نگیرید که به راحتی در کنار ترستان سفر کنید، هرگز موفق نخواهید شد به نتیجه جالبی دست پیدا کنید یا کار جالبی انجام دهید.
-
جادو، نیروی الهام و ایده
-
نیروی الهام احساسی است که وقتی ایده ای به ذهنتان می رسد به شما دست می دهد.
-
جادو چیزی فراطبیعی، عرفانی، غیرقابل توضیح، حقیقی، الهی، متعالی و فرا جهانی است.
-
خلاقیت نیرویی است که به جادو مربوط می شود و کاملا انسانی نیست.
قرن های متمادی است که ایده ها در اطراف ما در حال چرخش هستند و دنبال شریک انسانی علاقمند و حاضر می گردند. وقتی که ایده ای فکر کند فردی مثلا شما می تواند او را به این جهان بیاورد با شما ملاقاتی ترتیب خواهد داد. سعی خواهد کرد توجه شما را به خودش جلب کند. اما ما چنان غرق در درام، اضطراب ها، حواس پرتی ها، ناامنی و وظایف خود هستیم که پذیرای نیروی الهام نیستیم و متوجه او نمی شویم. ایده سعی خواهد کرد به شما دست تکان دهد تا توجهتان را جلب کند اما وقتی متوجه شود شما نسبت به پیامهای او بی تفاوت هستید به سمت دیگری خواهد رفت. اما اگر آماده پذیرش ایده باشید او کارش را شروع می کند با ارسال نشانه های جهانی و جسمی و روحی الهام به سوی شما می کند. مثلا لرزیدن بازوها، سیخ شدن موهای پشت گردن، معده ناراحت، افکار هیجان انگیز، حس عاشق شدن… کم کم متوجه همه انواع نشانه هایی که شما را به سمت ایده می کشانند خواهید شد. هر چیزی آن ایده را به شما یادآوری خواهد کرد. نیمه شب ها از خواب بیدارتان خواهد کرد. حواستان را از کارهای روزمره پرت خواهد کرد.
و سپس در لحظه آرامی از شما خواهد پرسید:
-
می خواهی با من کار کنی؟
اگر پاسخ شما نه باشد، ایده دور خواهد شد.
اگر پاسخ شما بله قاطعانه باشد، زمان نمایش فرا می رسد قراردادی رسمی با ایده الهام بخش می بندید که تا رسیدن نتیجه نامعلوم دست از کار نکشید.
راه پیشنهادی نویسنده این است که:
با فروتنی و خوشحالی کامل با نیروی الهام همکاری کنید. به این حقیقت معجزه آسا ایمان داشته باشید که ایده های جدید و شگفت انگیز هر روز به دنبال همکارهایی از نوع انسان هستند.
-
کشف چندگانه
در جامعه علمی این اصلاح زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که دو یا چند دانشمند در نقاط مختلف دنیا در زمان مشابهی به ایده مشابهی دست پیدا کنند. هیچ توضیح منطقی ای برای علت این اتفاق وجود ندارد. کشف چندگانه در دنیای تجارت و کسب و کار و حتی روابط عاشقانه نیز اتفاق می افتد.
از نظر من، کشف چندگانه مانند این است که نیروی الهام، ریسک را کاهش می دهد و به دنبال گزینه های بهتری می گردد و همزمان با دو کانال کار می کند! در واقع الهام مجاز است هر کاری که می خواهد انجام دهد، آن را بپذیرید. این قرارداری عجیب و غیرزمینی با یک موجود زنده است. سرقت، مالکیت، تراژدی و مشکلی در کار نیست. با او با سخت کوشی، اعتماد و روی باز همکاری کنید. با تمام وجود کار کنید، قول می دهم اگر هر روز خودتان را به او نشان دهید، ممکن است یک روز به اندازه کافی خوش شانس باشید که با او ملاقات کنید.
-
طرز تفکری وجود دارد که فرض می کند یک اوج وجود دارد و رسیدن به آن اوج و ماندن در آن جا تنها انگیزه ای است که فرد برای خلق کردن نیاز دارد. چنین طرز تفکری می پندارد که رموز قوه الهام بر مبنای مقیاس محدود انسانی یعنی شکست و پیروزی، برد و باخت… عمل می کند. چنین طرز تفکری می پندارد که شما باید همواره بر همتایان و نسخه قبلی خودتان پیروز شوید. از همه خطرناک تر این است که این طرز تفکر می گوید که اگر برنده نشوید نباید به بازی کردن ادامه دهید.
-
اجازه
شما برای داشتن زندگی خلاقانه به اجازه هیچ کس نیاز ندارید. هر کاری که می خواهید انجام دهید چه هنری چه غیرهنری، انجام بدهید. به کسی ربطی ندارد. به عنوان یک انسان این حق طبیعی شماست بنابراین با قلبی شاد آن را انجام دهید. اکنون بروید و چیزی خلق کنید.
-
سزاواری
برای این که بتوانید آزادانه خلق کنید و آزادانه به اکتشاف بپردازید، باید این حس شدید سزاواری را داشته باشید و خودتان را واقعا شایسته چیزی بدانید. اگر خودتان را مستحق تلاش برای کاری ندانید، هیچ گاه قادر به خلق چیزی در زندگی تان نخواهید بود. سزاواری خلاقانه یعنی باور داشته باشید که اجازه دارید این جا باشید و صرفا به همین دلیل مجاز هستید که دیدگاه ها و تفکرات خودتان را داشته باشید. بدون این حس هرگز نمی توانید در زندگی تان ریسک خلاقانه ای انجام بدهید. بدون آن هرگز نمی توانید از محدوده خفقان آور امنیت شخصی خارج شده و به مرزهای زیبا و غیر منتظره وارد شوید.
این حس ارتباطی با خود پسندی و خودشیفتگی ندارد، نیروی است که شما را از خودتان بیرون می آورد و اجازه می دهد تعامل کامل تر ی با زندگی داشته باشید. اتفاقا آن چه بیشتر مواقع شما را از زندگی خلاقانه باز می دارد خودشیفتگی و غرق شدن در خویش است (نداشتن اعتماد به نفس، خودانزجاری، قضاوت کردن خود، محافظت از خود).
این حس تنها صلاحی است که با آن می توان با نداهایی که در زمان خطور انگیزشی خلاقانه در ذهن به وجود می آیند مبارزه کرد. همان نداهایی که می گویند؛ تو فکر می کنی کی هستی که بخواهی خلاق باشی؟ تو احمقی، تو هیچ استعدادی نداری، تو به هیچ دردی نمی خوری…
من این هستم
من آن هستم
من واقعا نمی دانم چه هستم اما برای دانستن آن بسیار کنجکاوم
-
در تک تک روزهای زندگی خود را تعریف کنید. از خود به عنوان چیزی که هستید یا می خواهید باشید دفاع کنید. به خودتان، روحتان و کائنات یادآوری کنید که در مورد زندگی خلاقانه بسیار جدی هستید و هرگز دست از خلق کردن بر نمی دارید. مهم نیست نتیجه چه باشد و احساس نگرانی و ناامنی چقدر عمیق باشد.
-
تکرار چه فایده ای دارد؟ چه فایده ای دارد که بارها و بارها و نسل به نسل حول همان ایده های یکسان بگردیم؟ در پاسخ به این گونه سوالات پاسخ نویسنده این است که تنها اصالت تاثیرگذار نیست ارزش و اعتبار نیز تاثیر گذار است. فقط کافی است آن چه را می خواهید بگویید، با تمام وجودتان هم بگویید. هر آن چه به سوی اش کشیده می شوید به اشتراک بگذارید.
-
لازم نیست کار شما جهان را نجات دهد. نه تنها نیاز نیست اورجینال و اصیل باشد، بلکه حتی نیاز نیست مهم باشد. گرچه صرفا با دنبال کردن کاری که دوست دارید ممکن است موجب کمک به دیگران شوید. دلایلی که شما برای خلق کردن دارید کافی است. هر آن چه شما را به وجد می آورد انجام دهید. دلبستگی ها و دل مشغولی های خودتان را دنبال کنید. به آن ها اعتماد کنید. هر آن چه موجب انقلابی درونتان می شود را خلق کنید.
-
اگر می خواهید زندگی خلاقانه ای داشته باشید از شکایت کردن دست بردارید.
-
برای زندگی خلاقانه باید کمالگرایی را رها کنید. حتما نباید کار شما بدون عیب و نقص باشد. همه چیز به غریزه، تجربه و رمز و راز مربوط می شود، بنابراین شروع کنید. هر جا که هستید شروع کنید. ترجیحا همین الان شروع کنید.
-
کنجکاوی
کنجکاوی نوعی راز است. کنجکاوی حقیقت و راه زندگی خلاقانه است. کنجکاوی فقط یک سوال ساده می پرسد: آیا چیزی وجود دارد که به آن علاقه داشته باشی؟ هیچ چیزی؟ حتی چیز کوچکی؟ مهم نیست چقدر پیش پا افتاده باشد. در مقابل کنجکاوی به شما می گویم که شور و شوقتان را فراموش کنید! کنجکاوی باعث می شود که به طور پیوسته کار کنید در حالی که شور و شوق و احساسات تند و شدید ممکن است بیایند و بروند.
-
اعتماد محض
اعتماد محض به شما می گوید: عزیزم، صرف نظر از این که نتیجه چه باشد تو شایسته هستی. باید بدون توجه به نتیجه، کار خود را به اشتراک بگذاری. تو برای خلق کردن به دنیا آمده ای و نباید به نتیجه اهمیت بدهی. هرگز نباید اعتمادت را به روند خلاقیت از دست دهی، حتی اگر نتیجه اش برایت قابل درک نباشد.
چه کاری را آن قدر دوست دارید که کلمات موفقیت و شکست در آن اساسا معنایی نداشته باشند بلکه خود آن کار مهم باشد؟